Books like The Flowers of Evil & Paris Spleen
The Flowers of Evil & Paris Spleen
Les fleurs du mal; Le spleen de Paris = The Flowers of Evil Paris Spleen: Selected Poems, Charles BaudelaireCharles Pierre Baudelaire (April 9, 1821 – August 31, 1867) was a French poet who also produced notable work as an essayist, art critic, and pioneering translator of Edgar Allan Poe. His most famous work, Les Fleurs du mal (The Flowers of Evil), expresses the changing nature of beauty in modern, industrializing Paris during the 19th century. Baudelaire's highly original style of prose-poetry influenced a whole generation of poets including Paul Verlaine, Arthur Rimbaud and Stéphane Mallarmé among many others. He is credited with coining the term "modernity" (modernité) to designate the fleeting, ephemeral experience of life in an urban metropolis, and the responsibility art has to capture that experience.تاریخ نخستین خوانش: روز هشتم ماه سپتامبر سال 1976 میلادیعنوان: ملال پاریس و برگزیده ای از گلهای بدی؛ شعر و نثر: شارل بودلر مترجم: محمدعلی اسلامی ندوشن؛ تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1341؛ در 47 و 250 ص؛ موضوع: ادبیات و شعر شاعران فرانسه - سده 19 ممحمدعلی اسلامی ندوشن نوشته: ملال پاریس، و گلهای بدی، گزیدهای از شعر و نثر شارل بودلر، شاعر فرانسوی قرن نوزدهم است (1821-1867) که آنرا سالها پیش به زبان فارسی درآوردم. اگر بودلر مهمترین شاعر فرانسوی نباشد به نظر میرسد که نافذترین هست. و او را پیشوای شعر نو در اروپا خوانده اند در مقدّمة این کتاب آمده است: در زبان فرانسه هیچ شاعری چون بودلر دستخوش آن همه تعبیرهای متناقض و گوناگون نبوده است. دسته ای او را بازیگر و شیاد خوانده اند و دسته ای دیگر پیام آور؛ ایشان را هم انقلابی ای عنان گسیخته شناخته اند و هم مرتجعی نابکار، هم مسیحی ای مؤمن و هم ملحدی خدا نشناس، هم فرزانه و هم دیوانه. گفته اند که جز مستحّق فراموشی نیست و گفته اند که در همة رؤیاها و آرمانهای بشری حضور دارد. خود او به سبب تناقض هایش در این گمراه کردن بی تأثیر نبوده است. همانند حافظ تا حدّی ملامتی ست، میگوید: منی که چون کاغذی سفید پاکدامن هستم، بی پیرایه چون آب، پارسا چون دختری نابالغ، بی آزار چون گوسفندی قربانی، برایم ناخوشایند نیست که یک بدمست، یک نابکار و یک آدمکش قلمداد شوم بودلر شاعر عصیان و انکار است، دنیا را بدین گونه که هست نمیپذیرد، و به آیینهای دروغین آن، به آنچه نامردان و ابلهان به آن احترام میگذارند، گردن نمینهد.... میکوشد تا به نیروی شعر نشان دهد که مقهور سرگذشت نیست....به نسبت، عمر کوتاهی که داشت، آثاری نه چندان فراوان از او برجای مانده است، ولی آنچه مانده، چکیده و نخبه است: یکی دیوان شعر است به نام گلهای بدی، که منظورش گناه ذاتی ست، زیرا بشر بنا به سرشت خود گناه پذیر خلق شده است، و باید زندگیش مصروف به تعدیل گناه گردد. دوم قطعه های شعر منثور، که آنها نیز، گرچه به نثر هستند، جوهری شاعرانه دارند، و سوم نقدهای ادبی و هنری، که این مقاله ها و یادداشتها نیز ایشان را در ردیف تیزبینترین نقّادان اجتماعی قرار داده اند. بودلر در زمانی زندگی میکرد که رگه هایی از اندیشة شرقی به اروپا راه یافته بود، و او نیز نسبت به آنها بی تأثّر نماند. این رگه ها جاب ه جا قابل تشخیص هستند. مترجم در مقدّمة کتاب: اگر بخواهیم وضع بودلر را در کشور خودش مجسّم کنیم، آنرا تا حدّی نزدیک به مقامی بگیریم که حافظ در زبان فارسی دارد. هر دوی آنها نافذترین شاعران کشور خود هستند. بودلر نیز چون خواجة شیراز، کمابیش همان نغمة سحرآمیز، همان جوّ عطرآگین و مرموز، همان حالت مست کننده، لبریز کننده، و همان خاصیت ناب بودن و چکیدهای در کلام خود دارد. او نیز بیش و کم چون حافظ شاعر شعر مرصّع است. با اسن همه، حافظ در وادی شعر به مرحلة اعجاز و کمالی رسیده که بودلر جز به آستانة آن راه نیافته استبودلر را نه میتوان شاعر بدبین خواند و نه خوشبین. او نومیدی و امید را در یک انبان مینهد و به کلّ میاندیشد. به رغم روشنی سیاهی که بر آثارش افکنده شده، موضوع بشریت از نیمة آفتابگیر و بارورش مینگرد. به نظر وی شعر میوة ساعات زیبای زندگی ست. یعنی ساعاتی که انسان خود را خوشبخت میبیند، فکر میکند و زندگی میکند. چاپ نخست، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، آخرین چاپ انتشارات یزدان؛ آنچه در این کتاب آمده: مقدّمه؛ شاعر روشنائی سیاه؛ جوانی من از کودکی یاد دارم؛ آفریدگار و شیطان؛ شعر و وضع بشر؛ زن؛ متن کتاب - بخش نخست گزیدة ملال پاریس شامل: شعرهای منثور؛ چهل و یک قطعه؛ بحش دوم گلهای بدی: گزیدة شعرها؛ بیست و شش قطعه؛ و توضیحات. ا. شربیانی